آموزش مکالمه و لغت انگلیسی با تاک شو الن – این قسمت جادوگر
مدتی بود در این فکر بودم که چرا از Ellen و مهمانهاش مکالمه انگلیسی یاد نگیریم؟
Ellen یک تاک شو Talk Show های مهیج و شاد برگزار می کنه و مهمان هاش بدون اینکه دیالوگ هارو حفظ کرده باشن، به صورت واقعی و طبیعی انگلیسی صحبت می کنن.
حتما توجه کردین مهمان های الن، لهجه های مختلف دارن و بعضی ها آکادمیک صحبت می کنن و بعضی ها انگلیسی خیابانی. پس کلا می شه خیلی خوب ازشون انگلیسی یاد گرفت، اونم با خنده و هیجان!
پس بریم ویدئو اول رو ببینیم و توضیحات مربوط به هر جمله رو بخونیم. از طریق یادگیری لغات و جملات جدید، مکالمه انگلیسی خودمون رو ارتقا بدیم و بوووم! بترکونیم.
مهمان این قسمت جادوگر و شعبده باز (به انگلیسی Magician) معروف جاستین ویلیام Justin William است، درباره او می توانید اینجا بخوانید.
جاستین و همسرش قرار است که به تازگی بچه دار شوند و او پدر شود.
برای اینکه برای پسر خود نامی را انتخاب کند، از میان بینندگان و حضار برنامه الن ، یک نفر را انتخاب می کند تا او نام پسر جاستین را انتخاب کند.
لغات مهم و جدید این قسمت :
- Womb
- Pregnant
- Indecisive
- Audience
- Raise your hand
- Pressure
- Adamant
- Do you happen to have
- Baby onesie
- Embroider
کلیپ مربوط به این مکالمه انگلیسی را ببینید و بعد معنی جملات را بخوانید
نکات گرامری و معنی لغات مهم را در {} قرار می دهم.
Justin: My wife is pregnant.
جاستین: همسر من حامله است.
Ellen: Oh, that’s exciting.
الن: اوه خیلی هیجان انگیزه.
[Applause]
کف زدن و هلهله.
Thank you. We’re having a baby and I’m very excited about being a dad in the near future.
ممنونم. ما قراره یه بچه داشته باشیم { گرامر: از زمان حال استمراری استفاده کرده برای نشان دادن آینده قطعی و زود} و من برای اینکه دارم در آینده نزدیک پدر میشم خیلی هیجان زده هستم. {قید In the near future رو در مکالمات استفاده کنید. قشنگه}
I got one of these, I don’t know if you’ve seen this.
من یکی از اینا گرفتم. نمیدونم آیا اینو دیده بودی یا نه. {If رو در اینجا میشه “آیا” ترجمه کرد. گرامر بعد از If ، حال کامل یا Present Perfect است}
This is the fruit of the womb calendar.
این تقویم میوه رحم هست. {womb یعنی رحم.}
It’s a calendar, every week it lets you know how big your baby is by comparing it to a different fruit, right?
این یک تقویمی است که، هر هفته از طریق مقایسه با یک میوه متفاوت به شما اجازه میده بدونید که بچه تون چه اندازه ایه. {compare یعنی مقایسه کردن. بعد از By فعل -ing می گیرد}
Week 10, strawberry, which is great.
هفته 10، توت فرنگی، که عالیه.
It also lets you know what fruit you’re going to feel very weird eating that week.
همچنین به شما اجازه میده که آن هفته حس خیلی عجیبی در مورد خوردن یک میوه داشته باشید. {جاستین مزاح می کنه. Feel weird یعنی حس عجیب و غریب داشتن}
This week, she is 22 weeks pregnant. So the baby’s the size of a coconut, which is crazy.
این هفته، خانمم هفته 22 حاملگیشه. {یا 22 هفته حامله ست} بنابراین بچه به اندازه یک نارگیله که خیلی عجیبه. { وقتی میگیم چیزی Crazy هست، یعنی عجیب است. اینجا به معنی دیوانه نیست}
Cup your hands like you’re holding a coconut.
دستاتو مثل فنجان کن انگار که یک نارگیل رو گرفتی. {like you are doing sth یعنی انگار که اونکار می کنی}
All righty.
Yeah closer. Right over here.
آره نزدیکتر. دقیقا همینجا.
Nice. That’s how big my boy is.
خوبه. این به اندازه پسره منه. {به صفحه تقویم دقت کنید که نارگیل دیگه درونش نیست. اولین شعبده بازی جاستین انجام شد}
Now, you are holding him with so much care. Which I appreciate.
حالا، تو اونو با مراقبت خیلی زیادی نگه داشتی که من سپاسگزارم.
And this is a true story. We’ll put him right there.
و این یه داستان واقعیه. ما اون رو میذاریم دقیقا اینجا.
He’s a hard headed boy.
او یک پسره سختگیره. {hard-headed یعنی سختگیر و واقع بین. همونطور که دیکشنری کمبریج نوشته، کسی که تحت تاثیر احساسات قرار نمی گیره. }
We don’t have a name picked out yet for him.
ما هنوز اسمی که براش انتخاب شده باشه نداریم. {picked out یعنی انتخاب شده}
We’ve been, we’re very indecisive.
ما خیلی دو دل و مردد هستیم. {indecisive یعنی مردد و ناتوان در تصمیم گرفتن}
So I got my wife to agree to this.
بنابراین من همسرم رو مجاب کردم که با این موافقت کنه.
And that is that we are gonna let the Ellen audience, today, name our baby boy.
و اون اینه که، ما می خواهیم اجازه بدیم که حضار برنامه الن، امروز، اسم پسرمون رو انتخاب کنن. {and that is that یعنی و اون اینه که …، name اینجا به صورت فعل بکار رفته.}
If you think you have a good name, raise your hand.
اگر فکر می کنید که نام خوبی دارید، دستتون رو بالا ببرید. {گرامر: جمله شرطی نوع صفر. }
Oh gosh, this girl in the aisle, stand up.
وای خدا، این دختر کنار راهرو، بلند شو.
And then, girl in the purple shirt, stand up.
و بعدش، دختر با لباس بنفش ، بلند شو.
You know your audience better than me.
تو تماشاچی هات رو بیشتر از من میشناسی.
Which one of these two ladies here?
کدوم یکی از این خانم های اینجا؟
Between those two?
بین اون دوتا؟
Yeah, who do you think has a, who should I trust to name my…
آره، چه کسی فکر می کنیم که یک اسم داره، به کدومشون باید اعتماد کنم که اسم … {داره قضیه رو هیجانی می کنه}
No pressure, it’ll only be my son’s name forever.
هیچ فشاری نیست، فقط اسم همیشگیه بچم میشه {مزاح می کنه. اولش میگه فشار و استرس نیست، بعد میگه اسم همیشگی بچم میشه}
You started with her, so I’ll go with the one you picked first.
تو با اون خانم شروع کردی، پس من اونی که اول انتخاب کردی رو میگم. {I’ll go اصطلاحه و یعنی من میرم سمت اون، یا اینجا من اونو انتخاب می کنم}
Ok, you can sit down.
اوکی، پس شما می تونی بشینی.
Sorry about that. You can name my second child.
ببخشید. تو می تونی اسم بچه دومم رو انتخاب کنی.
What is your name? I am Allie.
Are you a real person?
آیا یک آدم واقعی هستی؟
I am.
We are not friends?
ما با هم دوست نیستیم؟
No!
Facebook, twitter friends?
دوست فیسبوکی ، توئیتری؟
No.
Look how adamant she is, no.
ببین چه سمج و مصره ، نه. {منظور چقدر محکم میگه منه. Adamant یعنی سمج و تسلیم ناپذیر}
She’s like, I will not follow you.
این مدلیه که، من فالوت نخواهم کرد. {جاستین مزاح می کنه. انگار که منظور دختره اینه که اصلن فالوت نمی کنم }
Okay, this is my son. I’m Justin, my wife’s name is Jill.
اوکی. این پسر منه. امن جاستین هستم، اسم همسرم جیل هست.
Okay, what should my son’s name be?
اوکی، اسم پسرم چی باید باشه؟ { گرامر: برای گرفتن و دادن پیشنهاد از Should استفاده می کنم. مثال: What should I do? یعنی چیکار باید بکنم؟}
That’s Jackson.
Okay, Jackson.
Thank you, you can take a seat.
متشکرم، می تونی بشینی.
Ellen, do you happen to have a cutting board?
الن، آیا به طور اتفاقی تخته خرد کن داری؟ {Do you happen to have ترکیب جالبی برای سوال کردنه. یعنی آیا به طور اتفاقی ، شانسی فلان چیز رو داری؟}
Ellen: No
Ellen, do you happen to have a hammer?
الن، به طور اتفاقی یک چکش داری؟
Ellen: No, yes.
Okay, this is a coconut, not my baby, alright?
اوکی این یک نارگیله، پسرم نیست. خب؟
But I feel like, this is important.
اما من حس می کنم که مهمه.
Inside the coconut is a baby onesie and there is one name, embroidered on it.
درون این نارگیل یک لباس سرهمی نوزادی هست و یک نام وجود داره که روش گلدوزی شده. {Baby onesie لباس سرهمی نوزادی که baby bodysuit هم بهش می گن. Embroider یعنی نقش دوزی کردن یا گلدوزی کردن}
Wow! It’s meant to be.
وای! قرار بود همین باشه.
{معنی it meant to be رو به انگلیسی بخوانید:
if you know that a situation is meant to be you know it is certain to happen, especially because it is right and suitable:
}
این تاک شو و شعبده بازی، هم نکات خیلی خوبی برای یادگیری مکالمه انگلیسی داشت و هم حاوی لغات جدید و عالی بود.
امیدوارم از این سری آموزش لذت برده باشید و منتظر آموزش های بعدی بمانید.